روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

یک زن متاهل هستم
با یک اشتباه بزرگ
و یک تاوان بزرگتر
با یک عشق ممنوع

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دنیای موازی

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۲۹ ق.ظ

سوار اتوبوس شدیم صندلی های انتهایی رو انتخاب کردیم و نشستیم.

نگام کردی

سرم تکیه دادم به صندلی گفتم ببوسم

گفتی اینجا ؟؟

فقط چشمام بستم

دستات گم شد لای موهام؛ لب هات رو حس کردم که لب هام رو در آغوش گرفت؛

چشمام باز کردم... جای خالیت تا مرکز زمین عمق داشت...

#ماهی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۵/۰۵
مریم بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی