روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

یک زن متاهل هستم
با یک اشتباه بزرگ
و یک تاوان بزرگتر
با یک عشق ممنوع

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

تو

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۲۴ ب.ظ


تو ک میای میخونی و کلید همه جا را داری
 دیروز اولین باری بود ک اجازه دادم کسی انقدر نزدیک بشه. بازهم اولین شدی...

میشینم فکر میکنم ب مریم. ب مریمی ک دیگه نمیشناسمش . مریمی ک عجیب برام غریبه شده و نمیدونم چی شد ک این شد اصلا نمیدونم از کجا شروع شد این غریبه شدنه.
 گفتم این سقف خراب میشه رو سرمون چون حقمون نبود اونجا باشیم جایی ک اصلا مال ما نیست 
 خودمو تحلیل میکنم و میگم شاید همش بهانه است همه دلایل همه توجیه ها برای تو این نقطه بودنم.
پس تصمیم گرفتم دیگه توجیه نکنم
دیگه زندگی خوبی ک دارم را بد جلوه ندم

این سیری و گرسنگی هم ک ازش حرف میشه. واقعا نمیدونم درمورد من حقیقت داره یا نه
 من خیلی حرف زدم از همه چیز ،همیشه کمبودهایی در زندگی وجود داره ولی باید تلاش بشه ک برطرف بشه باید تلاش بشه ک این نقاط خالی پر بشه
 برا منم بوده شاید هم طولانی و از گذشته مدام یدک کشیدم همراه خودم همه حفره های خالی را

ولی هرچی فکر میکنم نمیتونم توجیه کنم این روزهام را. این اشتباه بزرگ...
دوست دارم کسی بود ک همیشه بود و حالا نیست 
 دوست داشتم کسی همراهم بود ک بیشتر از اینکه مراقب خودش باشه مراقب من باشه ک دست از پا خطا نکنم... و کسی نیست و منم تنها

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۱
مریم بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی